سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارنگه

سلام
وقت بخیر(برای اینکه معلوم نیست کی این نوشته را بخونید) 
چه خبرا؟
من دیروز رفتم نمایشگاه و بعد از چیزی حدود یک ماه دوستانم را دیدم خیلی خوش گذشت و برنامه‏های متعددی هم داشتن مجری برنامه هم خانم محمدی گوینده رادیو کرج بود و خیلی هم قشنگ برنامه اجرا می‏کرد.
امروزم با دو تن از دوستان رفتیم ارنگه واقع در 20 کیلومتری جاده چالوس بعد از اونجا یک جاده فرعی هست که از اونجام باید 20 کیلومتر رفت تا رسید سر روستا بعدشم باید کلی پیاده روی کنید
ما که رفتیم و خیلی اتفاقات رخ داد
بعد از کلی پیاده روی و گرما و خستگی موقع ناهار بعد از اینکه  کبابها را که به سیخ کشیدیم اومدیم دیدیم یک چیز خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی........ بی ارزش را جا گذاشتیم و آن چیزی نبود جز کبریت خلاصه چشمتون روز بد نبیند که چیزی حدود 45 دقیقه دنبال کبریت گشتیم و آخر من یافتم یعنی از کسی گرفتم و خوشحال و خندان دو باره اومدیم کبابها را به سیخ بکشیم که دیدیم سیخها در راه گمشده چیزی در حدود 15 دقیقه هم دنبال سیخها گشتیدیم تا پیداشون کردیم بالاخره بعد از خردن غذا و جمع و جور کردن ساعت 5/3 برگشیم که در راه چند درخت پر از آلبالو دیدیم و شروع به آلبالو چیدن کردیم(البته باید خاطر نشان شوم که درخت های زرد آلو و گردو و گیلاس هم خیلی فراوان بود) و بعد از حدود 10 دقیقه پیاده روی به سر جاده فرعی ته روستا رسیدیم که رسیدن همان و در به دری همان مگه آونجا می‏شد ماشین گیر آورد
خلاصه در اون گرما البته ساعت 4 بعد از ظهر بود ولی گرم بود  هلک هلک راه افتادیم تو جاده که دیدیم این راهش نیست و باید فکری کرد
که به این نتیجه رسیدیم باید میان بر بزنیم و کوه را به صورت عمودی به طرف پایین بپیماییم که چند جا هم شن سواری کردیم و 20 کیلومتر را میانبر زدیم البته با کلی شن در کفشامون!!!
سد امیر کبیر هم در راه دیدیم بسی زیبا بود
بالاخره هر جوری بود به سر جاده رسیدیم و باید منتظر می موندیم تا یکی سوارمون کنه
بعد از 10 دقیقه سوار یه پیکان شدیم و تا میدان کرج اومدیم و نفری 500 کرایه دادیم
2تا امام زاده هم زیارت کردیم
راستی بعضی جاها هم مثل تنگه واشی باید حتما در آب پیاده روی کرد مراقب باشید چون ممکنه زیر پاتون پوچ بشه
این بود سفر یک روزه ارنگه ما که فهمیدیم این جور جاها ماشین شخصی می‏خواد چون نمی‏شه به امید مردم بود
ولی جای باحالی بود حتما برید ولی با ماشین شخصی
(در ضمن بزرگترین مشکل ما آب بود چون به هر جا می‏رسیدیم دنبال آب می‏گشتیم)
ولی با همه این سختی‏ها خیلی خوش گذشت
من دیگه برم بخابم چون خیلی خستم فردام صبح زود باید پاشم برم سر کارم یعنی کار آموزیم
تا بعد........